آیات نظام و آیات عظام!
فهرست مطالب۱ اسباط: با سلام و عرض ادب، در حال حاضر چه جریانات فعالی در مدارس و حوزههای علمیه قم وجود دارد؟۲ اسباط: شما جریانهای فعال در عرصه مدرسه علمیهسازی را به سه جریان نظامپذیر، نظامگریز و نظامستیز تقسیم کردید. کمی بیشتر درباره این سه جریان و طرفداران آنها توضیح دهید؟۳ اسباط: مرکز تخصصی مدیریت […]

فهرست مطالب
- 1 اسباط: با سلام و عرض ادب، در حال حاضر چه جریانات فعالی در مدارس و حوزههای علمیه قم وجود دارد؟
- 2 اسباط: شما جریانهای فعال در عرصه مدرسه علمیهسازی را به سه جریان نظامپذیر، نظامگریز و نظامستیز تقسیم کردید. کمی بیشتر درباره این سه جریان و طرفداران آنها توضیح دهید؟
- 3 اسباط: مرکز تخصصی مدیریت اسلامی، بنیاد فقهی مدیریت اسلامی و فقه الاداره که حضرتعالی به اداره آنها مشغول هستید، ازجمله این مؤسسات است؟ آیا میتوان مراکز نامبرده را جزو مؤسسات جریان اول در نظر گرفت؟
- 4 اسباط: استاد برجستهای را در حوزه سراغ دارید که اقدام به تأسیس مدرسه علمیه یا مؤسسه تخصصی نکرده باشد؟
- 5 اسباط: در طیف دوم که جریان نظامگریز نام نهادید، چه کسانی قرار دارند؟ آیا افرادی هستند که با نظام زاویه داشته باشند؟
- 6 اسباط: همانطور که میدانیم جامعه مدرسین رهبری مجموع مدارس و مراکز حوزوی داخل نظام را به عهده گرفته و تأیید و تکذیب او نسبت به افراد بسیار مؤثر است. آیا در جامعه مدرسین، ملاکی برای شناخت افراد نظامگریز و یا نظامستیز وجود دارد؟
- 7 اسباط: درباره جریان سوم یعنی نظامستیزها بفرمایید که فکر میکنم طیف شیرازیها ذیل این جریان قرار میگیرند؟
- 8 اسباط: نظر جریان دوم درباره مراکزی که با مدیریت شما اداره میشود چیست؟ بهطور مثال همین مرکز فقهالاداره.
- 9 اسباط: آیا محدوده آن وسیع است؟
- 10 اسباط: با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. در پایان اگر نکتهای دارید که در بین سؤالات به آن اشاره نشده است، بفرمایید.
اسباط: با سلام و عرض ادب، در حال حاضر چه جریانات فعالی در مدارس و حوزههای علمیه قم وجود دارد؟
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما و همکاران محترمتان در مجموعه اسباط، در مورد جریانات فعال در مدارس و حوزههای علمیه اگر بگوییم دو جریان کلی آیات نظام و آیات عظام در حوزه مشغول فعالیت هستند، بیشتر شبیه طنز است؛ اما این سخن واقعیت دارد.
آیات نظام به نظام جمهوری اسلامی و کمک به این نظام، فقه نظام، نظامات و مانند آن اعتقاد دارند. آیات عظام نیز بیشتر جنبه علمی صرف و سنتی و همان شیوه غیر حکومتی و غیرانقلابی را دنبال میکنند که البته رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرمودند: «انگیزههایی است که حوزه دیگر انقلابی نباشد». انقلابی نباشد به این معنا که طرفدار نظام نباشد.
در یک تقسیم کلی و ثنائی میتوانیم بگوییم که یک جریان، جریان نظام است که در آن، مرجع، قریب المرجعیت، مجتهد و قریب الاجتهاد جای میگیرند. جریان نظام دارای طیف بسیار وسیعی است. جریان دیگر را اگر خوشبین باشیم که تشیع انگلیسی نیستند و نمیخواهند بهنظام ضربهای بخورد، یک جریان مصلحتاندیش و محافظهکارند که اعتقاد راسخ به استقلال حوزه از نظامدارند تا اگر نظام دچار تغییر و تحول شد، حوزه سر جای خود باقی باشد. آنان احساس میکنند که اگر حوزه به سمت نظام برود، فقه و اصولش تغییر میکند. اخیراً هم برخی درباره چیستی نظامات مطالبی را بیان کردهاند. در ضلع سوم، تشیع انگلیسی را هم میتوان به این جریانها افزود که او ضد نظام است. بنابراین جریانهای فعال در عرصه مدرسه علمیهسازی را میتوان به نظامپذیر، نظامگریز و نظامستیز تقسیم کرد.
اسباط: شما جریانهای فعال در عرصه مدرسه علمیهسازی را به سه جریان نظامپذیر، نظامگریز و نظامستیز تقسیم کردید. کمی بیشتر درباره این سه جریان و طرفداران آنها توضیح دهید؟
نظامپذیرها مانند آقایان «اراکی»، «عراقی»، «اعرافی» و «بوشهری» طرفدار نظام هستند و انرژی، علم، تجربه و تمام حیثیت خود را صرف نظام میکنند. جریان دیگر کاری به این و آن ندارند و میگویند حوزه باید حوزه سلف باشد و مرجعیت حوزه باید همانطور رشد کند و بیرون بیاید. جریان نظامستیز همان تشیع انگلیسی است که گاهی عقیده خود را ابراز میکند و گاهی ابراز نمیکند. بهطور مثال معتقد است که این نظام برای اسلام و تشیع مفید نیست و اگر نباشد بهتر است. استکبار حامی جریان سوم است، نسبت به جریان دوم سکوت میکند، اما به اولی حملهور میشود.
سه نوع حوزه علمیه به دست این سه جریان در حال ساختهشدن است. شکر خدا در حوزه نظام، آیات جوان، انقلابی و ولایی فراوان هستند که از آقایان «عراقی»، «صدر»، «اراکی»، «اعرافی» و دیگران که نسل سوم به شمار میروند، آقای «بوشهری» و مانند ایشان که نسل دوم هستند و آقایان «مؤمن»، «شبزندهدار» و «مقتدایی» که در نسل اول قرار دارند، میتوان بهعنوان نماد این جریان نام برد. تقریباً تمام این افراد، مدرسه علمیه دارند. بهطور مثال مدرسه انوار و طاها برای آقای بوشهری است. افراد دیگری هم ذیل این جریان قرار میگیرند که بهجای مدرسه، مؤسسه تأسیس کردهاند.
اسباط: مرکز تخصصی مدیریت اسلامی، بنیاد فقهی مدیریت اسلامی و فقه الاداره که حضرتعالی به اداره آنها مشغول هستید، ازجمله این مؤسسات است؟ آیا میتوان مراکز نامبرده را جزو مؤسسات جریان اول در نظر گرفت؟
«مرکز تخصصی مدیریت اسلامی»، «بنیاد فقهی مدیریت اسلامی» و «فقه الاداره» از این جمله است. ما همه عمرمان را در ۴۴ سال گذشته، صرف مدیریت اسلامی کردیم. اینیک جریان تخصصی کاربردی باهدف تربیت مجتهد و نظریهپرداز در عرصه مدیریت اسلامی است. در حال حاضر ۱۰ سال است که این درس ارائه میشود. ازجمله این مؤسسات میتوان به مرکز فقهی آقای اراکی اشاره کرد که جامع علوم انسانی و علوم اجتماعی است. آقای خسروپناه و عالی و دیگران نیز به ایشان کمک میکنند. مؤسسه اشراق نیز تحت نظر آقای اعرافی اداره میشود و مشتمل بر عرفان، فقه و اصول است.
اسباط: استاد برجستهای را در حوزه سراغ دارید که اقدام به تأسیس مدرسه علمیه یا مؤسسه تخصصی نکرده باشد؟
هیچ استادی را در حوزه نمیشناسم که از این هویت برجستگی برخوردار باشد، اما دارای یک مدرسه علمیه یا مؤسسه تخصصی نباشد. البته در طیف نظامپذیرها، عدهای به دروس حوزه مانند رسائل، مکاسب و اجتهاد سنتی بسنده میکنند و برخی دیگر هم به تخصصها، فقه مدیریت، فقه تربیت، فقه اقتصاد، فقه رسانه، فقه جامعهشناسی، فقه تاریخ و مانند آن میپردازند. این اواخر، آقایان «یوسفی» و «غروی»، درس خارج فقه تاریخ را دایر کردهاند و آقای «نجمالدین طبسی» نیز بحث خارج مهدویت را دنبال میکند.
این افرادی را که نام بردم، برای شخصیتهای حوزوی است. برخی شخصیتها غیرحوزوی بوده یا به معنای مصطلح حوزوی که دارای کرسی درس باشند، نیستند، اما مؤسسه تخصصی دارند. مانند آقای «قرائتی» که شخصیت به معنای مصطلح حوزوی که کرسی درس داشته باشد نیست، اما مؤسسه «مهدویت»، «نماز» و مانند آن اداره میکند و در این ردیف نیز، مؤسسه «مسجد» متعلق به برادر آقای قرائتی است. از این موارد نمونههایی دیگری هم هست.
نسل جوانتر در حال تأسیس نهادهای «ان جی او» هستند که تاکنون بیش از چهارصد «ان جی او»ی دینی را دایر کردهاند که ذیل نظام قرار میگیرند. بهطور مثال آقای «رهدار»، مؤسسه فتوح اندیشه، آقای «فلاح» مؤسسه فتوت و دیگری «گفتمان فقه حکومتی». اینها نسلهای پنجم و ششم هستند که بیشتر به جنبههای اجتماعی دین میپردازند و فقه در آنها کمتر است. برخی هم درزمینه «عفاف» و یا «حجاب» فعالیت میکنند و البته همه این افراد در هرم نظام میگنجند که از قله شروع میشود. بهطور مثال حضرات آیات «مکارم شیرازی» و «نوری همدانی» در نوک قله این هرم مدرسه دارند تا میرسد به این مؤسسات تخصصی. اینها در یک نقطه باهم مشترک هستند و براساس توان، تکلیف، تجربه و دانش برای نظام فعالیت میکنند. هرکدام هم مؤسسه و ساختمان دارند و بودجهای هرچند اندک دریافت میکنند که البته این امر به مقدار زرنگی آنها بستگی دارد. بهطور مثال بهنوعی خود را تجهیز میکنند که در راستای تقویت نظام مفید باشند. البته ممکن است در روشها و ترجیح موضوعات، تعارضات مختصری هم داشته باشند.
ما باید در این طیف پنج رده را در نظر بگیریم. رده مدارس مرجعیت، مدارس آیات مانند آقای «مقتدایی»، «خرازی» و «استادی»، رده آقایان «بوشهری» و «خاتمی» و رده بعد آقایان «اراکی» و «اعرافی» تا مؤسسات دیگر.
اسباط: در طیف دوم که جریان نظامگریز نام نهادید، چه کسانی قرار دارند؟ آیا افرادی هستند که با نظام زاویه داشته باشند؟
توجه داشته باشید که نظامگریز به معنای نظامستیز نیست. آنان چندان تمایل بهنظام ندارند. یک جناح این افراد بهشدت سنتی است که میگویند دست به رسائل و کفایه و مکاسب نزنید. همان حوزه پاک و سالم گذشته را دنبال کنید و فکر میکنند که اینگونه بهتر میشود به امام زمان(عج) خدمت کرد و سهم امام هدر نمیرود و در جای خودش مصرف میشود. این طیف مدرسههای بسیاری دارند که نیاز نیست اسامی آنها هم برده شود. در بین این افراد هم مرجع هست. در کل بهگونهای است که میگویند فقط حوزه مستقل. در اینها نیز پنج طبقه وجود دارد. مرجع دارند، درجه دو و سه هم دارند. ذیل جریان دوم، مراکز فقهی با عنوانهای گوناگون وجود دارد.
آقازادههای مراجع نیز که چندان تمایلی یا حداقل جلوهای در نظام ندارند، به حمایت پدرشان، مراکزی را تأسیس و اداره میکنند و بعد هم شهریه میدهند. پس از آنهم میبینیم که در همین درسهای قدیمی را میگویند و تأکید میکنند که بیشتر و بهتر بخوانید.
آقازادههای مراجع نیز که چندان تمایلی یا حداقل جلوهای در نظام ندارند، به حمایت پدرشان، مراکزی را تأسیس و اداره میکنند و بعد هم شهریه میدهند. پس از آنهم میبینیم که در همین درسهای قدیمی را میگویند و تأکید میکنند که بیشتر و بهتر بخوانید. بعضیها هم اصلاً مخالف فقههای جدید هستند و میگویند طرف آنها نروید. این فقههای تخصصی مدیریتی و تربیتی را که اصلاً قبول ندارند و میگویند اینها فقه نیست. چهار حدیث، روایت و آیه قرآن به هم جمع میشود. بنابراین مدرسههایشان کاملاً سنتی است و همه آنها هم مدرسه و مرکز دارند به این معنا که نخبگان درس خارج را جمع میکنند و شهریه ویژه میدهند تا بتوانند بگویند ما شاگردانی مجتهد تربیتکردهایم. در این طیف مؤسسه جدید و تخصصی بسیار کم است اما مؤسسه تفسیر و کلام داریم و مباحث هم کاملاً دینی است و از فقه جدید هم خبری نیست. مانند کلام را به شکل بهتر و تاریخ را به شکل بهتر و رجال را به شکل بهتر و اینها یک جریان.
اسباط: همانطور که میدانیم جامعه مدرسین رهبری مجموع مدارس و مراکز حوزوی داخل نظام را به عهده گرفته و تأیید و تکذیب او نسبت به افراد بسیار مؤثر است. آیا در جامعه مدرسین، ملاکی برای شناخت افراد نظامگریز و یا نظامستیز وجود دارد؟
این اواخر نامهای که آقای «یزدی» به آقای «زنجانی» نوشتند، ملاحظه کردیم. اعضای جامعه مدرسین تلاش میکنند که ناظم و مراقب انقلاب باشند و به سبب سبقه و سابقهای که دارند، این اختبار را برای خودشان قائل هستند که ناظم باشند. البته نمیخواهم بگویم که آقای «زنجانی» نظامگریز است. اما بالاخره ایشان هم یک مرکزی دارند.
اسباط: درباره جریان سوم یعنی نظامستیزها بفرمایید که فکر میکنم طیف شیرازیها ذیل این جریان قرار میگیرند؟
جریان سوم که طرفداران آن بسیار خطرناک هستند، به طیف شیرازیها معروف است. افراد حاضر در این جریان، برای مخالفت با انقلاب تغذیه و تربیت میشوند و ادعا میکنند که انقلاب سبب تضعیف اعتقاد مردم شده و به سبب آن ارزشهای روحانیت کاسته شده است. دشمن هم کاملا حامی، هادی و پشتیبان این جریان است. امکاناتی دارند و میتوانند خود را تقویت کنند. بنابراین فقهشان بهگونهای است که هرچه نظام به طرفش میرود اینها ضدش میروند و طلبههایشان هم اینگونه در مدرسهها تربیت میشوند. بهطور مثال ما میگوییم قمه نزنید، اینها میگویند بزنید. شما میگویید که لعن نکنید آنها میگویند بکنید.
افراد حاضر در این جریان، برای مخالفت با انقلاب تغذیه و تربیت میشوند و ادعا میکنند که انقلاب سبب تضعیف اعتقاد مردم شده و به سبب آن ارزشهای روحانیت کاسته شده است. دشمن هم کاملا حامی، هادی و پشتیبان این جریان است.
ما در اصول قاعدهای میخواندیم با عنوان «خذ ما خالف العامه؛ آنچه مخالف عامه هست را بپذیر». این قاعده مستمسکی شده برای مخالفت با وحدت. اینها اینگونه هستند. نگاه میکنند آیات نظام به کدام سمت هستند درست ضد آنها حرکت میکنند. یعنی با وحدت مخالف هستند و آنچه را سبب تفرقه است، دنبال میکنند. «عید الزهرا» را با اینکه مستهجن و مبتذل است، قبول دارند. تنها به سبب اینکه نظام را هو کنند، وگرنه خودشان هم معلوم نیست اعتقاد داشته باشند. مأموریت اینها آن است که پایههای نظام سست شود.
طرفداران این جریان که در اصطلاح طیفی ولایتی هستند نه ولایی، امیرمؤمنان(ع) را سبب تفرقه میکنند. به برخی منبریها پول میدهند، هیئتهای خاص، سینهزنیهای خاص، لخت شدن و لعن به این و آن را تشویق میکنند؛ حتی حاضرند در جلسهای بیایند و کلیپ بگذارند و جایی قمه زده شد تأیید کنند. اما جریان دوم اینگونه نیستند. جریان دوم تنها میگوید که فقه پاک. یعنی این تخصصها را چندان قبول نمیکند.
اسباط: نظر جریان دوم درباره مراکزی که با مدیریت شما اداره میشود چیست؟ بهطور مثال همین مرکز فقهالاداره.
ظاهراً مرکز فقه الاداره ما را هر سه جریان قبول دارند. نمیخواهند بگویند که مدیریت در این زمینه وجود ندارد، اما حداکثر میگویند یک فرصتی بدهید ببینیم چه چیزی در آن از کار درمیآید؛ بنابراین چندان مخالفتی با آن ندارند و درگیر نمیشوند. این اواخر هم دیدم که آقای «پور ازغدی» نکتهای گفته بود خطاب به آقازادهها که ما شاگرد پدرشان بودیم، گفته بودند به آقای «ازغدی» بگویید پس این فقهالاداره چیست که سالهاست تدریس میشود. خود حوزه علمیه به این جریان فقهالاداره رسمیت داد. همینطور فقه تربیت که البته عنوان این بسیار جدید است. بهطور مثال تا میگوییم «فقه تربیت» و «فقه جامع»، میگویند اینها فقههای قدیمی است، منتها رنگ و لعاب دارد.
خوب است که مثل این جریان داخل نظام باشد و فراگیر شود. دو روز پیش از قرارگاه پیشرفت آمدند و گفتند که ما افرادی نزد شما میفرستیم تا بهعنوان «امام روستا» تربیت شوند، چراکه رهبر معظم انقلاب فرمودند «هزارتا روستا است شما هزار امام بفرستید آباد شوند». من به آنها گفتم که ما برای شما «امام روستا» تربیت میکنیم. چند «امام روستا» نیاز دارید تا ما در مرکز پردیسان برای شما با سرفصل و عنوان تربیت کنیم و شما اینها را به روستاها بفرستید. پس این جریانی است که با همهچیز میسازد و فراگیر است.
اسباط: آیا محدوده آن وسیع است؟
بله وسیع است. ما امامت تربیت میکنیم نه یک مدیر کارخانه. بهطور مثال جایی بخشدار تربیت نمیشود، اما اینجا میشود بخشدار تربیت کرد. جایی نداریم که بتوانند دهدار و استاندار تربیت کنند، اما در این مرکز میتوان دهدار و استاندار تربیت کرد. بنابراین داستان اینگونه است.
اسباط: با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. در پایان اگر نکتهای دارید که در بین سؤالات به آن اشاره نشده است، بفرمایید.
هر سه جریان نظامپذیر، نظامگریز و نظامستیز، مدرسه علمیه، مؤسسه، مرجع و طلاب چند نسل را با خود همراه دارند. بالاخره انسانها گرایشهایی دارند. به قول یکی که میگفت مطاع کفر و دین به مشتری نیست.
جریانی که ما دنبال میکنیم یک جریان طلایی و درواقع موردتمجید حضرت ولیعصر(عج) است، نظام را تقویت میکند و خوشبختانه هم برای هدایت نظام کافی است.
در پایان باید بگویم جریانی که ما دنبال میکنیم یک جریان طلایی و درواقع موردتمجید حضرت ولیعصر(عج) است، نظام را تقویت میکند و خوشبختانه هم برای هدایت نظام کافی است. شاید آقای «صادق لاریجانی» مدرسه ولیعصر(عج) را دارد، اما تا بالای قله نظام رفت. آقای «شاهرودی»(ره) با داشتن «هدایت المعارف» و کرسی درس، تا بالای قله نظام رفت. ما یک لشکر داریم و من فکر کنم که اینها قویتر، بیشتر، بهتر و مؤثرتر هستند و برخلاف مشهور خود نظام به اینها کمکی نمیکند. یعنی اینها در مظلومیت چوب دو سر طلا هستند. ازیکطرف دشمن میگوید نظام به اینها کمک میکند و از طرف دیگر میبینید که دستشان خالی است و امورشان به کمک خیران و مردم میگذارد. بیشتر اینگونه است؛ نه نظام به آن معنا به اینها کمک میکند، شیاطین هم که بدشان میآید بنابراین اینها مانند درخت بیابانی میشوند که گفت «انّ شجرة البرّیّه اصلب عودا». اینها خدمات بهتری ارائه میدهند و واقعاً هم جهادی هستند.