تلاشهای آیت الله کاشانی برای جلوگیری از کودتای ۲۸ مرداد
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فکر انجام کودتا و دخالت نظامی در ایران از ابتدای آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت در نزد برخی از جناحهای حاکم بر انگلستان وجود داشت. اما انسجام نیروهای طرفدار ملی شدن صنعت نفت و عدم آماده بودن شرایط بین المللی از جمله مخالفتهای اولیه دولت امریکا با اقدام نظامی در […]

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
فکر انجام کودتا و دخالت نظامی در ایران از ابتدای آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت در نزد برخی از جناحهای حاکم بر انگلستان وجود داشت. اما انسجام نیروهای طرفدار ملی شدن صنعت نفت و عدم آماده بودن شرایط بین المللی از جمله مخالفتهای اولیه دولت امریکا با اقدام نظامی در ایران باعث شد که این امر با تأخیر صورت بگیرد.
انگلستان با فعال نمودن شبکههای جاسوسی خود از سویی تلاش کرد که انسجام و وحدت نیروهای داخلی را به تضاد و دشمنی و تفرقه تبدیل نماید و از سوی دیگر سعی نمود که دولت آمریکا را نسبت به انجام کودتا در ایران متقاعد نماید.
آمریکا به دنبال بدست آوردن سهمی از نفت ایران
دولت آمریکا که در اصل برای به دست آوردن سهمی در نفت ایران از جبهه ملی و دکتر مصدق حمایت میکرد با دست یافتن به توافقاتی با انگلستان در این زمینه و نیز رسیدن به برتری نظامی نسبت به شوروی که به عنوان عاملی بازدارنده در ایران عمل میکرد دست از حمایت دولت دکتر مصدق برداشت و نماینده آن کشور در جلسه شورای امنیت سازمان ملل صراحتا اعلام داشت که نفت ایران یک موضوع بین المللی است و به همین دلیل قدرتهای جهانی میتوانند در مسائل مربوط به نفت ایران دخالت نمایند. این چرخش مهم در سیاست خارجی آمریکا که برخلاف تصور رایج از دوره زمامداری ترومن شروع شد و در دوره ریاست جمهوری آیزنهاور به اوج خود رسید از دید نخست وزیر ایران مخفی ماند. چرخش سیاسی آمریکا به نفع انگلستان باعث شد همکاری اطلاعاتی این دو کشور نیر در زمینه انجام کودتا در ایران آغاز شود.
عملیات چکمه
طرح کودتا از سوی آمریکاییها عملیات «تی. پی. آژاکس» نام گرفت و کرمیت روزولت به منظور اجرای کودتا عازم ایران شد. انگلیسیها نیز کریستوفر وودهاوس مسئول بخش ایران اینتلیجنس سرویس (MI6) را در رأس عملیاتی قرار دادند که از سوی آنها «عملیات چکمه» نامگذاری شده بود. در کنار شبکههای بومی و علنی جاسوسی انگلستان و آمریکا در ایران، شبکه کاملا مخفی دیگری با محوریت شاپور ریپورتر – اسدالله عَلم نیز در ایران فعال بود که وظیفه رهبری عملیات کودتا و ایجاد ارتباط بین سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس را برعهده داشت. شاپور ریپورتر فرزند اردشیرجی چهره مرموز تاریخ معاصر ایران بود. پدر و پسر هر دو وابسته به شبکه اطلاعاتی انگلستان بوده و در عین حال در خدمت شبکه اطلاعاتی مستقلی تحت رهبری لرد روچیلد از شخصیتهای پرنفوذ صهیونیست قرار داشتند. لرد روچیلد دارای موقعیت ویژه ای در اینتلیجنس سرویس و سازمان سیا بوده و از عوامل اصلی وحدت عملیاتی سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلستان در ایران محسوب میشد. نام این عملیات مشترک که با نظارت و رهبری شاپور ریپورتر اداره میشد «عملیات بِدامن» بود. این عملیات دارای دو محور عمده بود: عملیات نفوذی – سیاسی و عملیات تبلیغی – فرهنگی. عوامل شبکه بِدامن موفق شدند در راس حزب توده نفوذ نمایند، جریانات سیاسی دیگر نظیر حزب زحمتکشان جبهه ملی، نیروی سوم، حزب ایران و پان ایرانیستها نیز از نفوذ عوامل این شبکه مصون نماندند و بعضا زمینههای موفقیت عملیات شبکه را فراهم نمودند. بارزترین نمونه به کار گرفته شدن این جریانات به نفع منافع بیگانگان در آشوب ۲۳ تیر ۱۳۳۰ بود که در آستانه ورود هریمن نماینده مخصوص ترومن رئیس جمهور آمریکا به ایران رخ داد. در آن روز حزب توده به تحریک عوامل شبکه بِدامن تظاهرات وسیعی را علیه ورود هریمن به ایران ترتیب دادند و در مقابل اعضای حزب زحمتکشان، حزب ایران و پان ایرانیستها نیز باز به تحریک عوامل شبکه بدامن به مقابله برخاستند که منجر به زد و خورد و خونریزی در کشور شد. این اتفاق، ترومن و دولت آمریکا را در انجام کودتا در ایران راسختر کرد.
کودتایی که آگاهان سیاسی منتظر وقوع آن بودند
با روی کار آمدن آیزنهاور در آمریکا و قرار گرفتن برادران دالس در رأس وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا روند حوادث و جریانات داخلی و بین المللی بر عليه نهضت ملی شدن نفت تسریع شد. هماهنگی بین سر وینستون چرچیل که به منظور انجام کودتایی دیگر در ایران جانشین کلمنت اتلی نخست وزیر معتدل انگلستان شده بود با آیزنهاور همه چیز را بر علیه منافع ملی ایران رقم میزد. ناگفته نماند که چرچیل قبلا در منصب وزارت جنگ با همکاری پدر شاپور ریپورتر، یعنی سر اردشیر ریپورتر کودتای سیاسی – نفتی – فرهنگی ۱۲۹۹ را در ایران با موفقیت به انجام رسانده بود و این بار با همکاری پسر اردشیر جی، یعنی شاپور ریپورتر در صدد انجام کودتایی دیگر در ایران بود. ایجاد آشوب و دامن زدن به اختلاف در بین رهبران نهضت و مردم به شکلی گسترده از سوی عوامل شبکه های علنی و غیر علنی جاسوسی بیگانگان در احزاب، مطبوعات، مجلس، سازمانهای دولتی، جریانات سیاسی دنبال میشد. قتل فجیع افشار طوس رئيس شهربانی دکتر مصدق، هتک حرمت آیت الله کاشانی از رهبران بسیار مؤثر نهضت مردمی، ملی شدن نفت و پرتاب نارنجک به منزل ایشان و دهها عملیات ایذائی دیگر زمینهساز اتقاقی بود که از سال ۱۳۳۱ تمامی آگاهان سیاسی منتظر وقوع آن بودند. این در حالی بود که حتی شبکههای علنی جاسوسی نظیر شبکههای رشیدیانها نیز بدون هیچ مانع جدیای به فعالیت خود ادامه میدادند. دکتر غلامحسین صدیقی که در زمان وقوع کودتا وزیر کشور دولت دکتر مصدق بود و تا پایان به نخست وزیر وفادار ماند صراحتا اظهار میدارد که از ۱۳۳۱ منتظر وقوع حادثهای جدی بودیم. در ۹ مرداد ۱۳۳۲ ایشان به عنوان وزیر کشور طی سخنرانی ای در کرج نسبت به وقوع کودتا هشدار میدهد، در همین روزها برخی از روزنامهها نیز خبر از فعل و انفعالاتی میدادند که منظور نهایی آنها کودتا و سرنگونی دولت بود، با این حال هیچ اقدام جدی ای برای مقابله با کودتا از سوی دولت صورت نمیگرفت.
۲۵ مرداد مرحه اول کودتا
در شب ۲۵ مرداد مرحله اول کودتا با صحنهگردانی نظامیان آغاز شد و سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی با فرمان برکناری مصدق از نخست وزیری که به امضای شاه رسیده بود به نخست وزیری مراجعه کرد ولی قبل از هر اقدامی دستگیر شد و توطئه کودتا خنثی گردید. در عصر ۲۵ مرداد مردم که از فرار شاه به بغداد مطلع شده بودند به خیابانها ریخته و به نفع دولت به تظاهرات پرداختند. سران جبهه ملی نظیر دکتر فاطمی نیز طی سخنرانیهای آتشین مردم را تحریک کرد و خواهان برچیدن بساط سلطنت شد. این اقدام در مجموع به ضرر طرفداران نهضت ملی شدن نفت تمام شد، چرا که از یکسو برچیدن بساط سلطنت مطرح شد و از سوی دیگر تظاهرات سامان یافته و گسترده طرفداران حزب توده آغاز گردید و خوف سقوط کشور به دامن کمونیسم افزایش یافت. و رهبران جبهه ملی بنابر اظهارات دکتر صدیقی مردم و شهر را با نیروهای تودهای واگذاشتند و هیچ اقدامی برای آماده نگه داشتن مردم برای مقابله با اقدامات بعدی کودتاچیان و یا تصفیه ارتش و شهربانی انجام ندادند. این در حالی بود که شبکههای جاسوسی و عوامل اجرایی آنان مشغول تدارک مرحله بعدی کودتا بودند.
نامه مهم آیت الله کاشانی به مصدق
فضلالله زاهدی تصور میکرد مقابلهای که مصدق در روزهای نخستوزیری با روحانیت کرده بود و توهینهای مکرر طرفدارانش به آیتالله کاشانی موجب خواهد شد تا وی را در کودتا یاری کنند.
توهینهای آن زمان به روحانیت و آیتالله کاشانی در نشریات دولتی و حزب توده بهقدری شدید بود که علما و طلاب حوزههای علمیه نجف، قم و مشهد در اعلامیههای مختلفی اعتراض خود را نشان دادند. حتی بعد از در دست گرفتن رادیو توسط حامیان زاهدی، سخنگوی دولت وی اعلام کرد “اخیرا شخص گمنام و ماجراجویی بنام سید ابوالقاسم کاشی به تحریک علیه دولت دست زده و عوامفریبی میکند…”
با این حال تصور زاهدی، فردای کودتا نقش بر آب شد چرا که آیتالله کاشانی که قبل از ۲۸ مرداد در محدودیت بسر میبرد، رویه دولت و محدودیتهای حکومت نظامی را مورد اعتراض قرار داد و از دستگیر کردن افراد برخلاف قانون ناراضی بود. در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ آیت الله کاشانی در طی نامه مهمی ضمن مطلع ساختن دکتر مصدق از امکان وقوع کودتا توسط آمریکاییها از وی تقاضا کرد به همراه او به مقابله با این توطئه برخیزد. پاسخ سرد و منفی دکتر مصدق به نامه آیت الله کاشانی آخرین شانس مقاومت را نیز از بین برد…
متن نامه آیت الله کاشانی به دکتر مصدق
«حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دامت اقباله»
گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است…. خودتان بهتر از هر کسی میدانید که تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذائی یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را درخصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لکه حیض کردید خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تکیه گاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است.
اگر نقشه شما نیست که مانند سیام تیرماه عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان بمانید… همان طور که گفتم آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشههای خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچ گونه عذری نباشد اگر براستی در این فکر اشتباه میکند با اظهار تمایل شما…. سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره، خدمت میفرستم. سیدابوالقاسم کاشانی»
دکتر مصدق در پاسخ نامه دلسوزانه آیت الله کاشانی اما چنین نوشت:
«۲۷ مرداد ماه مرقومه حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»
انفعال و بی برنامگی دولت در مقابل کودتاگران
نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده نیز مدعی بود که وقوع کودتا در ۲۸ مرداد را به اطلاع دکتر مصدق رسانده و اعلام نموده بود که حاضر است با استفاده از نیروهای حزب توده دولت را برای شکست کودتا یاری نماید. البته در خصوص این ادعا و لطماتی که حزب توده بر نهضت ملی شدن نفت وارد نمود گفت وگوها و بحثهای فراوانی صورت گرفته است. مطالعه اظهارات دکتر صدیقی در خصوص وقایع روز ۲۸ مرداد نشان میدهد که دولت هیچ آمادگیای برای مقابله با کودتا نداشت . تعویض سه فرمانده شهربانی در صبح ۲۸ مرداد خود حاکی از سردرگمی، انفعال و بی برنامگی دولت در مقابل کودتاگران بود و این علی رغم اطلاع قبلی دولتمردان از وقوع کودتا بسیار قابل تأمل است. همکاری نظامیان با اراذل و اوباش و فواحش در عصر ۲۸ مرداد به کار دولت دکتر مصدق خاتمه داد و از عصر همان روز نخست وزیر با اصرار خواهان تسلیم خود به فرمانداری نظامی شد و در عصر روز ۲۹ مرداد وی و تعدادی از وزرای کابینه، خود را تسلیم فرمانداری نظامی کردند.
منبع: برگرفته از:
کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران –دکتر موسی نجفی، دکتر موسی فقیه حقانی
مرکز اسناد انقلاب اسلامی