جریان شیرازیها در لبنان اصلا نمود سیاسی و اجتماعی ندارد
یکی از آثار و برکات انقلاب اسلامی ایران ارائه ایده مقاومت در برابر مستکبرین و حرکت برای یاری مستضعفین و به خصوص شیعیان جهان است و همین امر باعث گسترش نفوذ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در منطقه و جهان شده است.

اشاره:
در بخشهای گذشته حجت الاسلام شاکر به معرفی جریانهای موجود در حوزههای علمیه لبنان، مؤسسان، نظام آموزشی و اهداف آنها، نقاط ضعف و ارائه راهکارهایی برای رشد آنها، پرداخت و سپس به صورت عینی و مشخصتر توضیحاتی را در مورد افراد و جریانهای ذکر شده و تاثیراتشان بر محیط پیرامون خود در لبنان ارائه کرد. در این بخش از گفتگو ضمن تقسیمبندی این جریانها، به دلایل عدم رشد برخی فِرَق و تفکرات در لبنان میپردازد.
اسباط- آیا رتبهبندی طلبههای لبنان و دروسی که میخوانند دقیقاً مثل حوزههای ایران است یا اینکه متفاوت است؟
– بله، سنتی است، مقدمات، رسائل و مکاسب، کفایه و درس خارج. درس خارجی در صیدا است که آقای عفیف نابلسی میگوید، در بعلبک آقای علامه یزبک درس خارج داشتند ولی چون حالشان خیلی مساعد نیست نمیدانم ادامه دادند یا تعطیل شد، در بیروت که من چند جلسه توفیق داشتم شرکت کردم آقای علامه سید جعفر مرتضی بودند، آقای فضلالله که مرتب و مفصل درس داشتند، به هرحال ایشان صاحب رساله بودند و مقلّدین زیادی داشتند، حوزههای علمیه در لبنان تقریباً مانند نجف است، ادعای مرجعیت و تأسیس حوزه ارتباط مستقیمی با بحثهای اقتصادی دارد، کسانی هستند که دستشان خالی است و کسانی هستند که با پشتوانه مالی توانستهاند حرکتهایی انجام دهند، به عنوان مثال الآن علامه فضلالله کانال تلویزیون دارد، کتابخانه خیلی مفصلی دارد، کتابخانه عمومی در حد یک شهر، یک پایتخت که مثلاً بگویند بهعنوان شیعه یک کتابخانه داریم. مسجدشان مسجد آبرومندی است، نزدیک مسجد شیخ فضلالله، مسجد امام رضا(ع) هم هست اما فرقشان خیلی زیاد است، این مسجدی است که هم از جهت ساخت و آبادانی و هم از جهت حضور شیعیان و حضور نمازگزاران نماد مساجد شیعه هست.
حزب الله و حزب أمل دو بال شیعه در لبنان
به طور کلی مدارس را در سه بخش من تقسیمبندی میکنم، یک بخشش که مثل همان مدرسه شهید اول که زیر نظر علمای فارغالتحصیل نجف یا به نوعی میتوان گفت علمای منتسب به حزب أمل است که البته این حوزهها را تقریباً میتوان گفت که تنها اسمشان حوزه است، همین آقای شمسالدین مدیر حوزه شهید اول خیلی ناراحت شد از من که تو با چه حقی اینجا نوشتی ضعیف، مگر ما ضعیفیم؟ بعد در همان سفر به من زنگ زد گفت که برادرزاده من پسر علامه مرحوم شمسالدین، میخواهد به حوزه برود، یک زحمتی بکش با آقای بینیاز صحبت کن که بیاید آنجا. این نمونه بارز ضعف حوزههای علمیه زیر نظر نجف است، البته نجف نگوییم، بهتر است بگوییم حزب أمل. دلیلش هم برآورد شخصی من است، نمیدانم تا چه حد درست باشد، اینکه به هرحال با توجه به فضای بعد از انقلاب اینها با یک حالت چراغ خاموش، به حاشیه رفتند؛ از دو جهت، یکی که اینها خودشان را نتوانستند با بحثهای روز وفق بدهند، مثلاً بحث روز ما امروزه این است که امام زمان ما کیست و یزید زمان کیست؟ مثلاً یزید زمان ما به فرض میگوییم اسرائیل است، یهود است، من باید شاخش را بشکنم. اینها مبارزه کردهاند اهل مقاومت بودهاند شهدای زیادی دادند اما مثل حزبالله حق مطلب را ادا نکردند، باز تأکید میکنم اینها نه اینکه کوتاه آمدند نه اینکه هیچ کاری نکردند، اینها حق مبارزه با اسرائیل را مثل حزبالله ادا نکردند، وگرنه شهید زیاد دادند، در مقاومت کم نگذاشتند، الآن هم یکی از مُنادیان مبارزه با اسرائیل و بحث خط مقاومت حزب أمل است، الآن شیعه در لبنان دو بال دارد، أمل و حزبالله، یعنی اگر نباشد قطعاً نمیتوانند پرواز کنند.
اسباط- مقداری در مورد تقسیم بندی مدارس علمیه که سهبخش نمودید توضیح بدید که اینها تقسیمبندیشان بر چه اساس است؟
– یک بخش که عرض کردم مربوط به حزب أمل بود، بخش دومش مدارس همسو با حزبالله است. صحیح نیست بگوییم زیر نظر حزبالله، هم از جهت ثبوتی هم اثباتی، چون اینها واقعاً زیر نظر حزبالله نیستند. حوزه علمیه شأنش بالاتر از این است که زیر نظر یک حزب فعالیت کند ولو اینکه حزب خوبی باشد، اما خب همسوی با این حزب هستند.
در حوزههای همسو با حزبالله دو فکر عمده حاکم هست، یکی همان بحث علامه فضلالله هست، من این دو تا جریان را با افراد نمیگویم، افراد زیادی میتواند باشد، اینها را معمولاً بهتر است که با خود جریان بگوییم، مثلاً بگوییم جریان تقریبی، یا جریان روشنفکری.
اسباط- به طور دقیق منظورتان از روشنفکری چیست؟ آیا به همان معنایی که در ایران است؟
– حالا روشنفکری نه به معنای روشنفکری که ما در ایران شاهدش هستیم، در ایران جریان روشنفکری یعنی مثلاً سروش، این چیزهایی که ما اصلاً قبولش نداریم اما بحث روشنفکری در لبنان یکذره متفاوت است، روشنفکری دینی در لبنان تقریباً یک ساختار و یک چهارچوبی دارد که از حوزههای دینی خارج نمیشود، نهایتاً بخواهد خیلی پا را فراتر بگذارد و به اصطلاح داد همه را در بیاورد یک قضیه تاریخی را انکار میکند مثلاً شهادت حضرت زهرا(س) را انکار میکند، دیگر نمیآید عصمت یا آن ارکان دین را متزلزل کند مثلاً بحث وحی را انکارکند. آقای علامه فضلالله یکی از نمادهای بارز این جریان است. من با پسرش آقا سید علی فضلالله صحبت میکردم میگفت که بابای من چه بسا همه جور روزنامهای میخواند همه جور فصلنامهای و مجلهای براش میآمد نگاه میکرد، ایشان میگفت که بابای من فکرش این بود که من که مجتهد هستم باید بدانم چه چیزی در این جامعه میگذرد، این آقای مقلدی که از من سؤال میکند باید بفهمم که این سؤالش در چه فضایی مطرح میشود، ایشان میگفت بابای من با اینکه مجتهد بود ولی انگار یک کسی بود که در خیابان زندگی میکرد، مثلاً پوششها را میدانست، مطّلع بود، نشنیده بود بلکه دیده بود.
یکی دیگر از این افراد همین آقای علامه عفیف نابلسی هست، ایشان هم یک مجتهد است که آمریکا رفته اروپا رفته، معمولاً مراجع آنجاها نمیروند، مگر عُمره یا حج تمتّعی باشد آن هم اگر بروند، اما خب ایشان از نظر من جزء مراجع جریان روشنفکری جای میگیرد.
من معتقدم که حزب أمل یک حالت نماد دارد، بلاتشبیه مثل ملکه انگلیس که دیگر نامی دارد و تشریفاتی است. ما به او احترام میگذاریم و میگوییم او از ماست و نمیتوانیم او را کنار بگذاریم. مثلاً آقای نَبیهبِرّی، واقعاً دیگر ایشان هم از جهت سن و سال و هم از هر جهتی که به قضیه نگاه بکنید کارآیی به آن معنایی که امروز در این دنیایی که ما داریم زندگی میکنیم، در این خاورمیانهای که ما داریم نفس میکشیم که نمیخواهند رئیس مجلس از طرف شیعیان در لبنان باشد، وجود ایشان مهم است. من اصلاً نمیخواهم از شأن ایشان بکاهم، دست راست امام موسی صدر بوده، اما خب به هر حال نمیشود اینگونه به قضایا نگاه کرد. ایشان یکخانه دارد خانه نمیشود گفت، یک شهرک دارد، شما تا نبینید متوجه نمیشوید که من چه چیزی میگویم. در این فضای لبنان که مردمش نمیتوانند دکتر بروند وقتی مریض میشوند؛ نباید اینگونه باشد.
من یکی دو بار بچهام مریض شد رفتیم دکتر، دوستان ما فهمیدند بهگونهای نگاه میکردند که این چقدر وضعش خوب است که دکتر میرود، مگر بچه مثلاً اسهال میشود بچه را دکتر میبرند! در این فضایی که در لبنان مردمش این سطح از محرومیتها را دارند، بیمه دولتی نیستند، هزینههای درمانی خیلی گران است مثلاً یک سرماخوردگی جزئی داشته باشید قطعاً باید صد دلار هزینه بکنید، در این فضایی که مردم اینقدر محرومیت دارند، شمای مسوول نباید فاصله داشته باشید، شما اصلاً در جهان دیگری زندگی میکنید، خب این برازنده نیست که شما بگویید من نماینده سیاسی این جامعه شیعی هستم. ما یک اختلافی داریم، مثلاً شما در آپارتمان زندگی میکنید من در ویلایی، خانه شما صد متر است، خانه من سیصد متر است یا مثلاً چهارصد متر است، این را اسمش را میگذاریم اختلاف طبقاتی، اما یکوقتی هست بحث اختلاف طبقاتی میرود کنار، بحث این است که شمای مسوول اصلاً در عالَم دیگری زندگی میکنید، اصلاً بریده از جامعه هستید. این خطرناک است.
اسباط- پس ما مدارس علمیه در لبنان را میتوانیم به سه بخش تقسیم کنیم، یک بخش جریان سنتی است که وابسته به حزب أمل هست، بخش دوم جریان تقریباً روشنفکری است که همسو با حزبالله لبنان است و بخش سوم هم باز بهنوعی جریان سنتی هست که همسو با حزبالله لبنان هست؟
– سنتی دو تا بخش است، حزبالله و حزب أمل. مثلاً این حوزه رسول اکرم را میشود گفت زیر نظر أمل است و میشود گفت کمک میگیرد از أمل، اما حوزههای علمیه حزبالله زیر نظر حزبالله نیستند، بلکه همسو با حزبالله هستند و البته آن جریان روشنفکری نیز باز همسو با حزبالله است که در رأسش علامه فضلالله قرار دارد.
اسباط- آیا فرقه شیرازیها هم در لبنان نفوذ اجتماعی دارند؟
– الحمدلله بحث جریان شیرازیها اصلاً آنجا موضوعیت ندارد، یعنی هیچ فعالیتی ندارند، هیچ موسسهای ندارند اصلاً نمیتوانند داشته باشند چون خط قرمز هستند. هیچکس جرأت ندارد، حَسن الحاج هم که با ترامپ عکس گرفت، بیاید لبنان، از نظر قانونی کسی جرأت ندارد به او تعرض کند، حالا شاید یک کسی انقلابی وارد عمل بشود مثلاً یک کارهایی انجام دهد اما از نظر قانونی کسی متعرّضش نمیتواند باشد. اینکه شیرازیها آنجا فعالیت ندارند چون نمیتوانند فعالیت داشته باشند، مخاطب ندارند، نمیدانم بیروت رفتید یا جنوب لبنان رفتید یا نه؟ مثلاً وقتی شما میگردید، احساس میکنید در ایران هستید، در قم هستید، عکسهای حضرت آقا خیلی جاها وجود دارد، حتی مثلاً به فرض رستوران شیراز، خوششان میآید بههرحال برای آنها جالب است، برای آنها جذاب است، در این حد وابستگی وجود دارد، بالاتر از ارتباط است من اسمش را ارتباط نمیگذارم. ارتباط این است که خودش استقلالی دارد بعد مرتبط با یک جای دیگر است.
شیعه لبنان وابستگی شدید به جمهوری اسلامی ایران دارد، جمهوری اسلامی نگویم، انقلاب اسلامی، این وابستگی هم بحث وابستگی اقتصادی نیست، بلکه فکرش و ایدئولوژیاش
تا حدودی من این را حُسن میدانم که شیعه لبنان وابستگی شدید به جمهوری اسلامی ایران دارد، جمهوری اسلامی نگویم، انقلاب اسلامی، این وابستگی هم بحث وابستگی اقتصادی نیست، بلکه فکرش و ایدئولوژیاش، آنها اینگونهاند که به دنبال این هستند که شما چه جوری فکر میکنید؟ آنها خودشان هیچ فکر جدایی ندارند بلکه میگویند یک شخصی نشسته در قم یا در تهران و ایشان فکر میکند و ما از آن فکر او استفاده میکنیم. یعنی حضرت آقا در این حد در آنجا نفوذ دارد، اصلاً خیلی عجیب است. هیچ جا از نظر وابستگی فکری به انقلاب اسلامی، مثل شیعیان لبنان نیست.
من در ترکیه هم بودم، در ترکیه شیعیان ترکیه یک بخششان که کم هم نیستند، مطیع محض هستند. اصلاً ارتباط عجیبی با ولایتفقیه و بحثهای جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی دارند. خاطرهای به یادم آمد از حضورم در ترکیه که بسیار با مزّه است. من یکبار در جمع شیعیان ترکیه حضور داشتم. یک موسسهای بود که در آن جلسه پرسش و پاسخ برگزار شده بود. یکی پرسید مجلس خبرگان چگونه است؟ من گفتم که هشتاد نفر مجتهد مسلّم که اشراف دارند یا نظارت دارند بر رهبری هر چی که اسمش را بگذارید. بعد یکیشان با قاطعیت گفت غلط کردند که در کار ولیّ دخالت کنند، من گفتم: بابا نگویید اینگونه، هر چقدر هم توضیح میدادم، میگفت تو درست میگویی اما آنها غلط کردند!
اما خب لبنان یک چیز دیگر است، مثلاً همین شیرازیها یک مدتی در استانبول نفوذ داشتند، در استانبول نگذاشتند فعالیت کنند آمدند یک جای دیگر، اما در لبنان اینگونه نیست، شیرازیها میتوانند در ترکیه برای خودشان یک جای پا باز کنند، افرادی را جذب کنند و از طریق کمک مالی یا هر چیز دیگری نفوذ کنند، اما در لبنان چنین بحثی وجود ندارد. حتی فقرا و کسانی که نیاز مالی دارند هم سراغ اینها نمیروند، این باعث شده شیرازیها آنجا شاید یکی دو نفر باشند، خب این طبیعی است. اینکه من میگویم اصلاً نیستند یعنی نمود و بروز سیاسی اجتماعی ندارند، مثلاً شما بگویید این حوزه مال شیرازیهاست، حالا شاید یک حوزهای باشد یکی استادش باشد و یکی شاگردش باشد، در جمع ما ممکن است مثلاً یکی ته دلش شیرازی را دوست داشته باشد، فکرش را بپسندد اما آیا این میتواند نمود و بروز اجتماعی داشته باشد؟ فعالیت اجتماعی داشته باشد؟ بههیچوجه، بحث لبنان اینگونه است، در لبنان هیچ جریان شیرازی، فعالیت اجتماعی و یا سیاسی نمیتواند داشته باشد، نمیگویم ندارد، اصلاً نمیتواند باشد.
اسباط- آیا تفکر اخباریگری هم هنوز در لبنان وجود دارد که قبل از تفکر اصولی در حوزههای شیعه وجود داشت؟
– این برمیگردد به نوع مردم، نوع جامعه بیروت که این اخباریگریها اصلاً آنجا وجود ندارند. مثلاً فرض کنید در بغداد ما اخباریگری نداشتیم در تاریخ، چرا نداشتیم؟ چون آنجا معتزلی بود، اشعری بود، یعنی تضارب آراء بود، آنجا مثلاً شیخ مفید وقتی صحبت میکرد خیلی حواسش بود که چه میگوید چون مخاطب مستقیمش سران معتزله بودند، اشعری بودند، مذاهب دیگر بودند، واو به واوش را حواسش بود، یعنی به اصطلاح دیپلماتیک صحبت میکرد، حواسش بود من یکجوری نگویم که مکتب به خطر بیفتد، ولی در قم الیماشاءالله در مشهد الیماشاءالله اخباریگری موجود است.
در لبنان، چون از دیرباز هفده تا مذهب دینی وجود دارد و همین امروز پنج تا مذهب اسلامی آنجا وجود دارد، از اهل سنت، از مسیحیت، از یهود، وقتی شما در بین اینها زندگی میکنید نمیتوانید اخباری باشید، یعنی شیعهی معقول میتواند آنجا رشد کند. نمیخواهم بگویم اخباریها معقول نیستند نمیخواهم به این مورد وارد بشوم، اما خب به هر حال اینها باعث شده که در نوع مردم و جامعه بیروت و لبنان اخباریگری نمود و بروز نداشته باشد.
ما اگر بخواهیم یک آقایی که اخباری نه اما خیلی اهل خبر است، اهل حدیث است، معرفی کنیم، علامه سید جعفر مرتضی است، علامه سید جعفر مرتضی انسان خیلی بهروزی بود. ما در قم تقریباً میشود گفت که مثل ایشان نداریم که این چنین مرجع بهروزی باشد. مرجعی باشد که مثلاً در مورد مسائل روز صحبت کند، اما مثلاً آقای سید جعفر مرتضایی که در قم در صف اول روشنفکری میایستد، در لبنان میرود صف آخر، این به خاطر فضای لبنان است.
مثلاً شما الآن هیچوقت نمیتوانید قبول کنید که یک خانم محجبه کامل باشد، حجاب شرعی داشته باشد و یک خانم دیگر سر لخت و بیحجاب باشد و اینها با هم خواهر باشند و به همدیگر عشق بورزند، یک مقدار درکش برای ما سخت است. من در لبنان خانوادهای را میشناسم، سه دختر دارد، یک دخترش حجاب به اصطلاح طلبگی قم را دارد، یک دخترش حجاب شرعی متناسب با لبنان دارد مثلاً بلوز شلواری است و چادر ندارد و دختر سومش هم بیحجاب است، بعد اینها عاشق هم هستند اینقدر همدیگر را دوست دارند. ما برایمان سخت است اینها چه جوری باهم میسازند، دعوا نمیکنند؟ فضای لبنان اینها را دیگر هضم کرده، حل کرده در خودش.
در شماره قبل خواندیم:
گفتگو | ضرورت تاسیس مرکز مدیریت برای حوزههای علمیه لبنان
گفتگو | هیچ جریانی در لبنان با جمهوری اسلامی ایران زاویه ندارد!
گفتگو | زمانی در تاریخ لبنان، شیعیان در غربت و محرومیت بودند، اما الان شیعه جایگاه خاصی دارد