مجاهدین خلق، ورود به فاز نظامی و تغییر ایدئولوژی
شکستهای سازمان و ضربه وارده بر آن از یک سو، و ورود تقی شهرام به مرکزیت سازمان از سوی دیگر، زمینه را برای یک حرکت ارتدادی در سازمان مهیا کرد. با تصمیم کادر مرکزی، تجدید نظر در ایدئولوژی سازمان در دستور کار قرار گرفت، نتیجه این مطالعات اعلام گرایش به مارکسیم و عیان کردن هسته تفکرات واقعی سازمان بود.

مرحله دوم- ورود به فاز نظامی
پس از اینکه کار تدوینایدئولوژی سازمن پایان یافت، از اواخر سال ۴۹ سازمان وارد فاز نظامی شد، یکی از عواملی که ورود به فاز نظامی را تسریع کرد عملیات فدائیان خلق در منطقه سیاهکل در بهمن ۴۹ بود که به دنبال آن سازمان تصمیم گرفت از حالت انفعال بیرون آید.
آنها معتقد بودند که اگر وارد فاز جدید نشوند، برخی نیروهای انقلابی آن زمان که به سازمان نزدیک شده بودند به سمتوسوی سازمانهای تماماً مارکسیستی کشانده شده و در نهایت آنها را از دست خواهند داد. اولین اقدام سازمان، تلاش برای بمب گذاری در کارخانه صنایع الکتریکی تهران بود؛ اما این عملیات لو رفت و منجر به دستگیری تعداد زیادی از اعضاء سازمان گردید که مجاهدین از آن به «ضربه شهریور ۵۰» یاد میکنند. در این حادثه اکثر اعضاء کادر مرکزی سازمان نیز دستگیر و چند نفر از آنان هم در ۴ خرداد سال ۵۱ اعدام شدند و از مرکزیت آن تنها رضا رضایی موفق به فرار شد و چند روز بعد از فرار، با سیانور خودکشی کرد.
بعد از این حوادث مرکزیت سازمان به دست سه نفر افتاد: تقی شهرام، بهرام آرام و مجید شریف واقفی. از این سه نفر تنها مجید شریف واقفی مذهبی بود و دو نفر دیگر مارکسیست بودند و اعتقادی به مذهب نداشتند.
تغییر ایدئولوژی
شکستهای سازمان و ضربه وارده بر آن از یک سو، و ورود تقی شهرام به مرکزیت سازمان از سوی دیگر، زمینه را برای یک حرکت ارتدادی در سازمان مهیا کرد. با تصمیم کادر مرکزی، تجدید نظر در ایدئولوژی سازمان در دستور کار قرار گرفت و در سال ۵۲ یک گروه ده نفره که سه نفر از آنها از مرکزیت بود، مطالعات بر روی ایدئولوژی سازمان را شروع کردند.
نتیجه این مطالعات اعلام گرایش به مارکسیم و عیان کردن هسته تفکرات واقعی سازمان بود. لذا در مهرماه سال ۱۳۵۴ «بیانیه اعلام مواضعایدئولوژیک» توسط تقی شهرام تدوین شد و چرخش فکری سازمان را از اسلام به مارکسیسم اعلام نمود.
این شخص چون گرایش شدیدتری نسبت به مارکسیسم داشت، گرایش اولیه سازمان را به سمت این تفکر شدت بخشید و با صدور بیانیهای به نام «تغییر مواضع ایدئولوژیک»، عدول سازمان را از اسلام و گرایش آن را به مارکسیسم رسماً اعلام کرد.
دو نفر از اعضاء در مقابل این ارتداد ایستادگی کردند. یکی مجید شریف واقفی بود که توسط همسرش لیلا زمردیان[۱] به تقی شهرام و بهرام آرام لو داده شد و به وسیله «حسین سیاه کلاه» اعدام گردید و دیگری مرتضی صمدیه لباف بود که توسط مرتدین مجروح، سپس توسط ساواک دستگیر و اعدام گردید.
بنابراین کسانی که معتقدند سازمان مجاهدین با انتشار بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک و ورود تقی شهرام وارد انحراف شد دچار اشتباه هستند چراکه سازمان از ابتدا انحراف داشت ولی این انحرافات را به صورت علنی بیان نمیکرد. این یک امر بدیهی است که اگر در کنار خط مستقیمی خط کجی را هرچند با زاویهای بسیار اندک رسم کنیم، این زوایه هر روز بزرگتر خواهد شد و این انحراف تا بینهایت ادامه خواهد یافت، گرچه این زاویه تا شدت نیافته خود را نمایان نخواهد ساخت ولی وقتی این خط امتداد پیدا کند زاویه خود را بهطور مشخص نشان میدهد. دقیقاً سازمان مجاهدین خلق هم همینگونه بود انحراف خود را به مدت ده سال در درون خود حفظ کرد؛ اما با گذشت زمان انتشار این بیانیه، از افکار انحرافی و مارکسیستی سازمان پرده برداشت.
با انتشار بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک، عدهای از بازماندگان خارج نشین سازمان گروهی به نام دانشجویان مسلمان ایرانی در آمریکا را تشکیل دادند و در همان ابتدا جزوهای به نام «گامی فراتر در افشای منافقین» منتشر کردند که در آن ماهیت منافقین، تقی شهرام و نزدیکان اورا رسوا ساخت. این اولین باری بود که کلمه منافقین برای عدهای از اعضای سازمان اطلاق شد.
در این هنگام مسعود رجوی از اعضای کادر مرکزی سازمان که در زندان بهسر میبرد و جزء کسانی بود که باید اعدام میشدند، با وساطت برادرش کاظم رجوی که هم وکیل بود و هم از افراد صاحب نفوذ در سازمان ملل محسوب میشد از اعدام رهایی و بعداً از زندان آزاد شد. البته روزنامه کیهان آن روز و همینطور گزارشهای ساواک علت رهایی از اعدام را همکاری او با ساواک ذکر کردهاند.
مسعود پس از آزادی از زندان، در برابر این بیانیه اینچنین موضع گرفت، این بیانیه، بیانیهای انحرافی است و عده ای که به تعبیر او «اپورتونیستهای چپنما و فرصت طلب» لقب گرفتند، در داخل سازمان کودتا کردند.
در مقابل این بیانیه تقی شهرام در دادگاهش، رجوی و طرفدارانش را منافق خطاب کرد و با گفتن اینکه شما همگی در باطن مارکسیست هستید ولی در ظاهر اقرار به اسلام میکنید پرده از چهره منافقانه سازمان برداشت.
مشاهده سیر تحولات سازمان مجاهدین صحت حرفهای تقی شهرام را تأیید میکند، چراکه هنوز چیزی از انقلاب نگذشته بود که مسعود رجوی سلسله درسهایی در دانشگاه صنعتی شریف برای اعضاء و هواداران سازمان گذاشت که محصول آن در جزواتی بنام «تبیین جهان» منتشر گردید. مطالعه این جزوات هر انسان صاحب اندیشهای را به صحت ادعای تقی شهرام خواهد رساند.
کسانیکه دم از مبارزه با امپریالیسم میزدند و فریاد رهایی ملت ایران و دیگر خلقها را از چنگال امپریالیسم شعار خود کرده بودند، امروزه بهجایی رسیدهاند که در دامن همان امپریالیسم و نظام سرمایهداری لانه گزیدند و به اتکاء آنان زندهاند.
در حال حاضر اعضای سازمان زیر چتر حکومتهای امپریالیستی هستند که خون مردم دنییارا به شیشه کرده و مکیدهاند این چه چیزی جز نفاق میتواند باشد که انسان شعار مبارزه با تفکری را سر دهد و خود را داعیه دار مبارزه با آن بداند؛ اما از طرف دیگر در دامن صاحبان آن تفکر نفس بکشد و زندگی کند.
عقاید و خط مشیها
براساس سیر مطالعاتی منافقین و مطالعه نوشتهجات به یادگار مانده از آنها میتوان عقاید و خطمشی سازمان مجاهدین خلق را در چند بعد خلاصه کرد:
۱ـ اعتقاد به اسلام منهای روحانیت
سازمان این تز را عمدتاً مدیون دکتر شریعتی است چون وی اولین فردی بود که تز اسلام منهای روحانیت را در جامعه اسلامی و شیعه بنا کرد. این مطلب در کتاب «مجموع آثار دکتر شریعتی» بخش با مخاطبهای آشنا قابل مشاهده است. در این قسمت از کتاب در اولین نامه دکتر شریعتی به پدر نوشته شده است: «همانطور که دکتر(دکتر مصدق) تز اقتصاد منهای نفت را بنا نهاد ماهم باید تز اسلام منهای آخوند را بنیانگذاری کنیم.»
مجاهدین خلق و همچنین گروه فرقان متاثر از همین افکار شریعتی، به همین سمت و سو رفتند که اسلام را منهای روحانیت مطالعه و خودشان را جایگزین روحانیت کنند.
۲ـ اسلام علم مبارزه نیست
همانطور که قبلاً مطرح شد سازمان معتقد بود، اسلام علم مبارزه نیست و هرچند که ممکن است در قدیم توانایی اداره جامعه را داشته است؛ اما توان اداره مبارزه و به تبع آن توان اداره جامعه کنونی را ندارد. آنها براین باور غلط بودند که جامعه پیچیده امروز را نمیتوان با احکام و نظامهایی که در اسلام آمده اداره کرد.
۳ـ علمگرایی
از عقاید دیگر سازمان میتوان تلفیق علم گرایی و عقل گرایی را برشمرد که حتی اسلام را نیز با همین دو شیوه مطالعه میکردند. تفکر سازمان این را به اعضا القاء میکرد که عقل توان فهم هر چیزی را دارد و همین تفکر بود که به بینیازی از وحی منجر میشد و دور شدن از دین و دستورات دینی را به دنبال داشت.
۴ـ التقاط
التقاط در عقیده، یکی دیگراز عقاید سازمان به شمار میرود بهگونهای که اسلام را فقط به عنوان دینی که میتواند رابطه انسان و خدا را شکل دهد قبول داشتند؛ اما برای اداره جامعه و برای مبارزه به سمت مارکسیست روی گرداندند و آن را با اسلام التقاط کردند.
۵ـ توجیه وسیلهای توسط هدف
نکته دیگری که در تفکرات مارکسیست مشاهده میشود و مجاهدین خلق نیز بدان اعتقاد دارند این است که هدف وسیله را توجیه میکند. چه در دوره قبل از انقلاب و چه در دوره بعد از انقلاب و تا هم اکنون این امر در رفتار منافقین وجود داشته و دارد.
به عنوان مثال، قبل از انقلاب بعضی از اعضاء سازمان مشاهده شدند که از فروشگاه کوروش که امروزه به نام فروشگاه قدس مشهور شده، سرقت میکردند بدین بهانه که این فروشگاه متعلق به خاندان سلطنت است و ما نیز اشیاء مسروقه را برای مستضعفین بر میداریم. این نشان دهنده آن است که سازمان معتقد است اگر فردی یا گروه و سازمانی هدف درست و مقدسی داشته باشد این هدف اجازه استفاده از هر وسیله ای را میدهد حتی کشتن انسانهای بیگناه و سرقت اموال.
بعداز انقلاب هم همانطور که مردم ایران بارها شاهد بودند، سازمان نیروهای خود را به خاک عراق انتقال داد و سالیان متمادی با صدام همکاری میکرد به گونهای که با نیروهای عراقی در یک جبهه مقابل رزمندگان جمهوری اسلامی ایران که از میهن و انقلاب دفاع میکردند میجنگیدند، در کنار این به عنوان بازجو و شکنجه گر، اسیران ایرانی را مورد فجیعترین آزار و اذیتها قرار میدادند.
همکاری با صدام که دستش به خون هزاران شهید کشورمان آلوده بود و موجب ویرانیهای بسیاری درکشورمان شد تنها خیانت این سازمان و توجیه وسیله برای رسیدن به هدف نبود بلکه بسیاری از بزرگان و اندیشمندان مارا ناجوانمردانه ترور کرده و چندین بار با حمایت آمریکا و صدام به خاک ایران حمله کردند؛ اما خوشبختانه هیچگاه به هدف خود نرسیدند؛ با این حال این سازمان انحرافی اکنون هم دست از دشمنی با انقلاب اسلامی و مردم آن برنداشته و مشاهده میکنیم که با دشمنان منطقهای و خارجی ایران برای آسیب زدن به کشور همکاری کرده و متحد شدهاند. امروزه نیز مردم ایران شاهد همکاری آنان با رژیم خونخوار آمریکا بر ضد خودشان هستند با این توجیه که قصدشان استفاده از آمریکا در جهت از بین بردن انقلاب اسلامی ایران است.
باگفتار: مصطفی اسکندری
[۱]. لیلا زمردیان نیز در ۱۴ دی ماه ۵۴ توسط چند نفر ترور شد.