میرزا ملکمخان از مهمترین زمینه سازان و حاملان التقاط اسلام و اومانیسم در ایران بود
اثرپذیری ملکمخان از فرهنگ اومانیستی غرب، با توجه به اینکه از ده سالگی برای تحصیل در اروپا بود، بدیهی است، افکار و اندیشه او نیز در ترویج مشروطه خواهی غربی، قانونگرایی و تلاش برای تشکیل فراموشخانه و مکتب آدمیت، از دلبستگی او به غرب و فرهنگ اومانیستی آن نشان دارد.

اشاره:
نخستین رویارویی اندیشهگران ایرانی با تمدن غرب تقریباً در دوره قاجار اتفاق افتاد. احساس عقب ماندگی و ضعف فکری این اندیشهگران در برابر غرب، اولین رگههای شکلگیری تجددگرایی در ایران را ایجاد کرد. میرزا ملکم خان از مهمترین نمایندگان تجددطلبی در ایران اسلامی است. ملکم خان اندیشهگری است که شالوده اندیشه و عمل معاصر را در کنار نخستین منورالفکران ایران بنیان نهاده است ملکم خان از لفافه اسلام و مسلمانی برای بیان تفکرات سکولاریستی و پیش برد منافع شخصی خود بهره برده است. میرزا ملکمخان ناظمالدوله، سیاستمدار، اندیشمند، نویسنده و روزنامهنویس دورهی قاجار شخصیتی پیچیده و بحثبرانگیز دارد که برای تاریخ اندیشهی سیاسی مهم میباشد.
میرزا ملکم خان ناظم الدوله
وی متولد ۱۲۴۹ قمری و در گذشتهی سال ۱۳۲۶ قمری است. او از روشنفکران برجسته عصر قاجار به شمار میرود و روزنامهنگاری، سیاستمداری و سفارت را در کارنامه خود دارد. ملکم در جلفا از محلات اصفهان متولد شد و پدرش میرزا یعقوب سنگ تراش از ارامنه جلفای اصفهان بود که اسلام آورده بود. گفته میشود اسلام او و پسرش ملكم، ظاهری بوده است. آنان هر دو بر دیانت مسیحی زندگی کردند و درگذشتند. همچنین میرزا یعقوب پرونده جاسوسی برای انگلیس نیز داشته است. میرزایعقوب با زبان و فرهنگ فرانسه و دانش مدنیت غرب آشنایی داشت.
نوشتههای بازمانده از او مانند «رساله افزایش ثروت » و همچنین رسالهای که به صورت عریضه به ناصرالدین شاه نوشته و در آن، او را به تأسیس کنسطيطوسیون یعنی استقرار دولت بر پایه قانون برانگیخته است، از سطح آگاهی او خبر میدهد. او همچنین طرح پروتستانتيزم اسلامی را مطرح و تبلیغ میکرده است. میرزا یعقوب، پسرش میرزا ملکم را در ده سالگی برای تحصیل روانه پاریس کرد و او نیز باتوجه به هوش و استعداد بالایش به خوبی زبان فرانسه را آموخت و با آموختن علوم طبیعی و مطالعه آثار فیلسوفان و متفکران انقلاب فرانسه همچون ولتر، روسو، منتسکیو، حتی ستایش وزیر امور خارجه فرانسه را نیز بر انگیخت و در بازگشت از این سفر، با سمت مترجم در وزارت خارجه استخدام شد و سال بعد پس از تأسیس مدرسه دارالفنون، کار مترجمی معلمان اروپایی و همچنین تدریس ریاضی را در آنجا بر عهده گرفت.
بنیانگذار فراموشخانه یا فراماسونری در ایران
در کارنامه فعالیت ملکم، مجموعه متضادی از ترویج افکار آزادیخواهانه و سوء استفاده مالی و زدوبندهای سیاسی دیده میشود. او را بنیانگذار فراموشخانه یا فراماسونری در ایران نامیدهاند. از مهمترین فعالیتهای او علاوه بر تأسیس اولین فراموشخانه در ایران، میتوان به انتشار روزنامه «قانون» و مشارکت در اجرای قرارداد رویتر با بارون ژولیوس رویتر بریتانیایی اشاره کرد.
روشنفکر غربزده محض
ملکم خان راه نجات کشور را در وابستگی بی چون و چرا به استعمارگران غربی میداند و بدگمانی دولت، علما و مردم ایران به استعمارگران و کمپانیهای خارجی را سد راه پیشرفت کشور اعلام میکند
این روشنفکر غربزده، بیشرمانه وابستگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران را به غرب توصیه میکند. به نظر او «ما حق اختراع نداریم و باید از صنایع باروت گرفته تا کفشدوزی، از غربیان سرمشق بگیریم…» و «ملل یوروپ هر قدر که در کارخانجات فلزات ترقی کردهاند، صد مراتب بیشتر در این کارخانجات انسانی پیش رفتهاند.» بنابراین، او راه نجات کشور را در وابستگی بی چون و چرا به استعمارگران غربی میداند و بدگمانی دولت، علما و مردم ایران به استعمارگران و کمپانیهای خارجی را سد راه پیشرفت کشور اعلام میکند؛ آنجا که می نویسد:
بدگمانی و احتراز ما از کمپانیهای خارجه تا امروز، دلیل بی علمی و سد آبادی ایران بوده، باید از روی اطمینان علم این سدها را برداشت …. کمپانیها بدون امتیازات دولتی به ایران نخواهند آمد. دولت ایران هر قدر که بتواند باید به کمپانیهای خارجه امتیاز دهد. دولت ایران باید خیلی متشکر باشد و خوشوقت باشد که کمپانیهای خارجه با احتمال منافع بسیار مهم، سرمایههای مادی و علمی خود را بیاورند.
ملکم خان در دوره ناصرالدین شاه، دو بار مورد خشم پادشاه قرار گرفت: بار اول به دلیل تأسیس فراموشخانه و دوم، به سبب دریافت رشوه. بار اول دستگیر شد و به عراق تبعید گردید؛ ولی با وساطت میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) مورد عفو قرار گرفت و سفیر ایران در مصر شد. او پس از انتصاب مشیرالدوله به وزارت خارجه و سپس صدارت اعظمی، ابتدا به عنوان مشاور وی و سپس سفیر ایران در انگلیس منصوب شد. در همین زمان، پس از دریافت چهل هزار لیره رشوه به تهران احضار گردید که از آمدن امتناع ورزید و با وساطت دوستانش، پنج سال دیگر سمت خود را حفظ کرد. وی همچنین مقدمات اعطای قرارداد رویتر را فراهم ساخت و برای تامین مخارج سفر سوم شاه به اروپا به ناصرالدین شاه پیشنهاد داد که قرارداد لاتاری (بخت آزمایی) را به شرکتی انگلیسی بدهد که با توجه به مخالفتها در ایران، این قرار داد امضا نشد و آبروریزی برای شاه را در پی داشت؛ از این رو ملکم خان از چشم شاه افتاد. پس از مرگ ناصرالدین شاه و در دوران مظفرالدین شاه، ملکم سفیر ایران در ایتالیا (رم) شد و تا پایان عمر در سال ۱۹۰۸م. در این سمت باقی ماند و در همان جا درگذشت. برخی منابع نیز مرگ او را در ۷۲ سالگی در سوئیس نوشتهاند. ملكم در روزنامه قانون، که پس از مورد خشم قرار گرفتن ناصرالدین شاه در لندن منتشر میکرد، به انتقاد شدید از حکومت استبدادی قاجار میپرداخت و معتقد بود این نظام حکومتی باید تغییر کند.
اندیشههای ملکم خان
روزنامه قانون که طی هشت سال منتشر میشد و ۴۱ شماره از آن به جا مانده (طبق نظر ملکم، حدود پنجاه شماره منتشر شده)، حاوی اندیشههای ملکم خان است که میتوان آن را در چند زمینه بیان کرد:
۱. روشنفکری؛
۲. قانونخواهی و هواداری از حکومت قانون و مشروطه؛
۳٫آزادیخواهی؛
۴٫مکتب آدمیت یا اومانیسم.
اسماعیل رائین در شرح رسالات ملکم مینویسد:
در این رسالات از آزادی و حکومت قانون و نشر عقاید، اگوست کنت، فیلسوف شهیر آغاز کرده به اصلاح خط و تقسیم اراضی در میان کشاورزان و حتی منسوخ کردن تعدد زوجات که پس از ۶۵ سال انجام گردید، خاتمه داده است.
از مهمترین آثار ملکم که باور عمیق او را به مکتب اومانیسم نشان میدهد، رسالة «اصول آدمیت» است. این رساله ملکم به تعبیر رائین:
پیامی است در رستاخیز آدم و دین بشر دوستی و شناسایی عزت مقام و حیثیت انسانی. این رساله به نام «قانون اساسی فراموش خانه ملکم» نیز شناخته شده است. ملکم در این رساله از دین اگوست کنت، فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی الهام گرفته. همچنین بحث او در تشبیه هیکل انسانی به هیئت اجتماع مدنی، از فلسفه تحققی آن حکیم اقتباس شده است.
در رساله فراموشخانه نیز به دفاع از انتقاداتی که درباره او انجام میشد، پرداخته و از مبانی فراماسونی اندیشهاش دفاع کرده است. همچنین در رساله «حجت» مینویسد: «دین ما دین خدا، طریقت ما طریقت آدمیت، مراد ما سعادت بنی آدم است.» نیز در رساله «مفتاح» از اصول آدمیت ( مکتب اومانیسم ) بحث کرده است.
نثری که در قانون و نوشتههای ملکم آمده، نثری ساده و روان است. ارائه این نوع ادبیات در زمانی است که معمولا از نثر پیچیده و مغلق استفاده میشده است. نامههایی که او در زمان سفارتش از لندن به ایران فرستاده، گویای همین مطلب است. جملات او در روزنامه قانون، کوتاه هستند و از تعدد جملات وابسته و معترضه نیز خبری نیست. فاصله فعل و فاعل کم شده است و از تلمیحات به آیات و احادیث نیز خبری نیست.
پیشنهاد پروتستانتيزم اسلامی
از ایدهها و برنامههای پیشنهادی ملکم خان، «پروتستانتيزم اسلامی» و «اصلاح خط و تغيير الفبای فارسی » است. اما او مانند آخوندزاده الفبای اروپایی را پیشنهاد نکرد، بلکه از ترکیب حروف فارسی خط ساده تری ساخت و شکل اصلاح شدهای از حروف پیشنهاد داد. او خط اختراعیاش را در رساله «نمونه خط آدمیت» در سال ۱۳۰۳ قمری منتشر کرد. اثر پذیری ملکم خان از فرهنگ اومانیستی غرب، باتوجه به اینکه از ده سالگی برای تحصیل در اروپا بود، بدیهی است. افکار و اندیشه او نیز در ترویج مشروطه خواهی غربی، قانونگرایی و تلاش برای تشکیل فراموشخانه و مکتب آدمیت، از دلبستگی او به غرب و فرهنگ اومانیستی آن نشان دارد. تحصيل در فرنگ، مطالعه آثار متفکران غربی و زندگی در آنجا از سویی و ضعف اطلاعات دینی و مذهبی از سوی دیگر، موجب میشد تا امثال ملکم خان، به راحتی غربگرا و غرب باور شوند. افزون بر اینکه پیشرفتهای مادی اروپاییان آنان را در حقانیت عقیده خود محکمتر میساخت. بنابراین، لازمه غربگرایی آنان نفی دین سنتی، روحانیت و نظام استبدادی بود؛ یعنی همان چیزی که اومانیستها و جنبش رنسانس در غرب پدید آوردند. تلاش او برای «پروتستانتيزم اسلامی» و ایجاد نظامی جدید بر پایه عقل مستقل، خودبنیاد و بریده از وحی ، سکولاریزم و طبیعتگرایی و بهرهگیری هر چه بیشتر از لذتهای دنیوی، زاییده این فرهنگ و مکتب بود.
خدا را میپرستیم، ولی به دین اعتقادی نداریم!
سازمان مخفی فراماسونری در ایران، در واقع چتری بود که خیلی از نیروهای ساختارشکن و در تضاد با اسلام و تشیع را در خود جمع میکرد.
بر خلاف آخوندزاده، ميرزا ملکم خان به پروتستانتیسم به دیده پروسه نگاه میکرد، نه پروژه. معتقدان به پروژه میگفتند باید هر چه زودتر اصلاحات دینی صورت بگیرد و کار را تمام کرد؛ ولی معتقدان به پروسه باور داشتند که باید تغییرات را آهسته آهسته و گام به گام در جهان اسلام به وجود آورد.
البته مانع اصلی در مقابله با پروتستانتیسم نسخی و مسخی، روحانیت و مرجعیت شیعه بود که اینها در مقام نگهبانان و مفسران اسلام از تمامیت دین دفاع میکردند.
صاحبان این افکار التقاطی پی آن بودند که روحانیت و مرجعیت شیعه را – به عنوان نهادی که صیانت از ایران و اسلام و تشیع برایش مهم است- حذف کنند. از این طریق میخواستند هرج و مرج در حوزه دینی و اعتقادات دینی پدید آورند و با سكولاریزه کردن دین، قابلیت دفاعی آن را در برابر تهاجم غرب از بین ببرند.
تشکیلاتی که در آن موقع میتوانست به پیروی از دنیای غرب و در راستای ترویج این افكار التقاطی و البته به صورت سری و مخفیانه کارساز باشد، فراماسونری بود، که ملکم خان برای ایجاد آن فراوان کوشید. فراماسونری با ترویج تفکر اومانیستی و ترویج انسان محوری و همچنین «دئیسم» که در غرب رایج بود، نقش مهمی داشت.
دئیستها کسانیاند که در خوشبینانهترین حالتش میگویند ما خدا را میپرستیم، ولی به دین اعتقادی نداریم؛ یعنی نفی همه ادیان. سازمان مخفی فراماسونری در ایران، در واقع چتری بود که خیلی از نیروهای ساختارشکن و در تضاد با اسلام و تشیع را در خود جمع میکرد.
مقایسه ملکم خان با آخوندزاده
در مقام مقایسه ملکم خان با آخوندزاده به لحاظ اندیشه و تفکر ، ملکم خان در پیریزی اندیشههای التقاطی یک گام جلوتر از امثال آخوندزاده حرکت میکند. آخوندزاده ضمن طرح پروتستانتيزم اسلامی، با گذر از التقاط به الحاد، هدم اسلام را آشکارا اعلام میکند و التقاطی که او پیشنهاد میدهد، مکتبی است که در اصل اومانیسم و لیبرالیسم است اما رنگ و ظاهری اسلامی بر آن زده شده؛ اما ملکم خان در صدد است به تعبير خودش فکر «ترقی مادی» را در «لفّافه دین» عرضه بدارد:
… در اروپا که بودم، سیستمهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی مغرب را مطالعه کردم. با اصول مذاهب گوناگون دنیای نصرانی و همچنین تشکیلات سرّی و فراماسونری آشنا شدم. طرحی ریختم که «عقل سیاست مغرب» را با «خرد دیانت مشرق» به هم آمیزم. چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بیفایدهای است. از این رو، فکر «ترقی مادی» را در «لفّافه دین» عرضه داشتم تا هموطنانم آن «معانی نیک» را دریابند.
او در جای دیگری از لزوم «پیرایشگري اسلام» سخن میگوید و از محتوای سخن او میتوان دریافت که این پیرایشگری یعنی آمیختن اسلام با اومانیسم غربی؛ زیرا به ذات آدمی توسل میجوید و بر عقل خودبنیاد نیز تأکید میورزد. او در بحث پیرایشگري اسلام چنین میگوید:
دوستان و مردم معتبری را دعوت کردم و در محفل خصوصی از لزوم پیرایشگری اسلام سخن راندم و به شرافت معنوی و جوهر ذاتی آدمی توسل جستم. یعنی انسانی که مظهر عقل و کمال است.
درباره تأکید بر عقل خودبنیاد و بریده از وحی الهی، آرزوی میرزا ملکم خان این بود که در همه امور بشری عقل ملاک عمل قرار گیرد نه حدیث مذهبی.
ملکم خان چون به حساسیت علما و جامعه مذهبی ایران آگاه بود، در تلاش استتاریاش برای طرح اصول تمدن مادی غرب و اندیشههای اومانیستی و لیبرال در لفّافه دین، چنین پیشنهاد کرد:
شک نیست که ما باید اصولی را که شالوده آن در اروپا ریخته شده و ریشه تمدن آنها را تشکیل میدهد، به نحوی اتخاذ کنیم؛ ولی به جای آنکه آنها را از لندن یا پاریس کسب کنیم، به جای اینکه بگوییم فلان موضوع مثلا از جناب فلان سفير القا میشود و یا اینکه فلان دوست پیشنهاد میکند که به هیچ وجه هم مورد قبول واقع نخواهد شد، خیلی آسانتر و سهلتر خواهد بود که بگوییم این اصول از اسلام ناشی میشود.
ملکم خان در جایی دیگر در این باره یعنی ترویج اصول و مبانی اندیشه غربی به زبان اسلام میگوید:
ما دریافتهایم که آن دسته از افکار که هنگام ورود از طریق عوامل شما در اروپا، به هیچ وجه پذیرفتنی نبود، زمانی که ثابت میشد در ذات اسلام وجود دارد، به یکباره با کمال میل پذیرفته میشد. میتوانم به شما اطمینان دهم که اندک پیشرفتی را که در ایران و عثمانی خصوصا در ایران میبینید، به واسطه این حقیقت است که بعضی از مردم، اصول اروپایی شما را گرفته و به جای آنکه بگویند این اصول از انگلیس، فرانسه یا از آلمان آمده، گفتهاند ما هیچ کاری با اروپاییان نداریم؛ اما اینها اصول حقیقی دین ماست (و در واقع، این امر کاملا درست است) که اروپاییان آنها را اخذ کردهاند. این امر اثر حیرت انگیزی داشته است.
به این ترتیب، ملکم خان اندیشهای التقاطی یا ترکیبی از اسلام با اومانیسم و لیبرالیسم را تبلیغ و ترویج میکند و بسیار میکوشد تا افکارش را از طریق فراماسونهای عضو تشکیلات فراموشخانه و همچنین دانشجویان دارالفنون و روزنامه قانون و دیگر آثارش ترویج کند.
منبع: جریانشناسی تفکر التقاطی در ایران معاصر(آیت مظفری)
در شماره قبل خواندیم:
میرزا فتحعلی آخوندزاده یکی از زمینه سازان وحاملان التقاط اسلام و اومانیسم
زمینه سازان و حاملان التقاط اسلام و اومانیسم
گرایش به اومانیسم عمدتا از طریق کسانی که به غرب رفتند اتفاق افتاد
جریان روشنفکری غربگرا برای رفع مشکلات کشور تقلید از دنیای غرب را توصیه میکرد
تفسیر به رأی و استفاده نکردن از اجتهاد صحیح شاخصه اصلی جریان التقاطی است